سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدون شرح

 

یه روز یعنی یه شب داشتم با ماشین تو خیابون حرکت می کردم. خیلی عجله داشتم. ساعت تقریبا 2:30 این حدودا بود. دیرم شده بود و باید به سرعت به خودمو به خونه می رسوندم.

 

 

رسیدم به یه چار راه اتفاقا چراغ قرمز بود اما هیچ کس تو چار راه نبود. پشت جراغ موندم تابه حق دیگران احترام گذاشته باشم.وقتی چراغ سبز شد وقت حرکت من بود تا خواستم حرکت کنم یه ماشین با سرعت زیاد و بدون توجه به چراغ قرمز جلوش چار راه و رد کرد و از جلوی من رد شد. من با اینکه حق داشتم به راهم ادامه بدم اما ترجیح دادم وایسم تا اون ماشین رد شه.

اون شب فهمیدم که خیلی وقتا با اینکه حق با منه اما برای اینکه سالم بمونم یا ضرری بهم وارد نشه می تونم از حقه خودم بگذرم.   


سه شنبه 86/9/20 | 4:35 عصر | نیما حسینی | نظر
درباره وبلاگ

آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب