بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عزيز دل برادر
باز هم به معرفت ما كه حداقل هر از گاهي ميايم و نوشته هاي تو را مي خونيم .
اما اگه من جاي رامين بودم ( جاي مهناز هم خودت يكي رو پيدا كن بذار ) يه پس گردني جانانه مي زدم پس كله پوك مهران و بهش مي گفتم :
آخه كودن تو فكر نكردي ما از يك در ديگه پارك بريم بيرونو شما رو نبينيم ؟ اونوقت هر بلايي سر زندگي ما مي اومد مقصرش تو بودي و اون خانمت .
آخه آي كيو ، مثلا اينطوري مي خواستي به من ياد بدي كه نبايد اين حرفها را درباره همسرم گوش كنم ؟ مي مردي اگه مث بچه آدم اون مشكل زندگي در پيت خودتو به جاي اينكه آخرش بگي اولش مي گفتي ؟ ... .
به هر حال باحال بود .
نه يواش يواش داري يك كارهايي مي كني ! يادم باشه به مامانت بگم اونم يواش يواش برات يه كارايي بكنه .
من او يادت نره .
هميشه خرّم باشي .
يا حق